.
بفهـــــــم !
دارد نــــاز « تـــــــــــــــــــــو » را مےڪشد
زنے ڪـہ از “غــــــُـــــــــرور”
خورشـــــید هم بـہ گـرد پایش نمےرسد
.
.
.
اگر عشقت کورم کنه مهــــــم نیست
حس بودنت
قشنگتر از دیدن دنیاست
.
.
.
چیزی در کلامم نیست
جز
دوستت دارم هایی که واژه نیستند
مثل دم در پی بازدم
حیاتم را رقم می زنند!
.
.
.
هـی
ازت نمیگذرم
نـه به خـاطر خـودم ، به خـاطر مــادرم کـه بـعد از رفـتـنت
تـمام لـحظه های بیـقراری و دلتـنگی مــنو یــواشکی پـشت در اتــاقم گــریه کــرد
.
.
.
خستــــه ام….!
امــــا تحمـــل مـی کنــم
خـــدایـــا روزگـــارت با من و احساسم بــد تـــا کـــرد!
.
.
.
این روزها
من هستم و تنهایی ،
راستش را بگو این روزها تو هستی و کی … ؟
.
.
بقیه در ادامه مطلب
.
.
.
.
هیچوقت با کسی که دوستش داری طولانی قهرنکن
چون ” بی تو زندگی کردن ” رو یاد می گیره
.
.
.
به اندازه دلتنگی
سربازان بی مرخصی
زندونیای بی ملاقاتی
قناری های توی قفس
مریض های بی نفس
و دل های بی کس بیادتم
.
.
.
هر جای دنیا که میخواهی باش
من احساسم را با همین دست نوشته ها به قلبت میرسانم
.
.
.
زندگی همانند بافتن یک قالیست
نقش از اوست تو فقط می بافی
در بافتن زندگیت دقت کن
نکند آخر قالیت را هیچکس نخرد …
.
.
.
بدون تو مدتهاست که دیگر خوش نمیگذرد رفیق..
فقط میگذرد!
.
.
.
قاصدکی از باغ دلم به دیدارت آمد
تا ندایت دهد در تمام لحظه ها به یادتم …
.
.
.
زمانی که دیدی یکی مثل نوک پرگار همه جوره پات ثابت واستاده
هر طور بچرخی تکون نمیخوره
توام دورش بگرد دورش نزن
.
.
.
تنها به خاطر شنیدن صدایت
دروغ هایت را باور می کنم …
.
.
.
دلم که میگیرد به آسمان نگاه میکنم
و می گویم خدایا راضیم به رضایت !
چون به بزرگیش ایمان دارم
.
.
بقیه در ادامه مطلب
بقیه در ادامه مطلب اینجا کلیک کنید
.
بنده من ! نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است .
خدایا ! خسته ام نمی توانم نیمه شب یازده رکعت بخوانم .
بنده من ! دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان .
خدایا ! خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم .
بنده من ! قبل از خواب این سه رکعت را بخوان .
خدایا ! سه رکعت زیاد است .
بنده من ! فقط یک رکعت نماز وتر را بخوان .
خدایا ! امروز خیلی خسته شده ام آیا راهی دیگر ندارد .
بنده من ! قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله .
خدایا ! من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد .
بنده من ! همان جا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله .
خدایا ! هوا سرد است و نمی توانم دستانم را از زیر پتو بیرون بیاورم .
بنده من ! در دلت بگو یا الله ما برایت نماز شب حساب می کنیم .
بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد .
ملائکه من ببینید من اینقدر ساده گرفتم اما بنده من خوابیده است .
چیزی به اذان نمانده او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده امشب با من حرف نزده .
خداوندا دو مرتبه او را بیدار کردیم اما باز هم خوابید .
ملائکه من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست .
پروردگارا باز هم بیدار نمی شود .
اذان صبح را می گویند هنگام طلوع آفتاب است ای بنده بیدار شو نماز صبحت قضا می شود .
خورشید از مشرق سر بر می آورد .
خداوند رویش را بر می گرداند .
ملائکه من آیا حق ندارم که با این بنده قهر کنم .
.
.
خدایا من را ببخش